افرا

درد دل

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۱ ب.ظ

برای دختری که 28 سالش است... پدرش سالهاست رفته.... مادرش بیمار است ... تنهاست توی خانه .... هرشب بخاطر ترس از اینکه مبادا صبح بیدار شود  و صدای مادر را نشنود نمیتواند پلک ببندد... تنهاست... تصور به سخره گرفته شدن مدام آزارش می‌دهد... از کلمات و از آدمها می‌ترسد... به چشمان زلالش اعتماد ندارد... دلش خواندن می‌خواهد و اندیشه اما چیزهایی هست که میکشانندش به سمت دیگر...

برای دختری که خیلی می‌ترسد... خیلی گلایه دارد... خیلی بغض دارد .... خیلی بهانه دارد ....

تو باشی چه می‌کنی؟

تو باشی و با یک پیامش تمام اضطرابش را لمس کنی ... تو باشی و دمخورش نباشی اما به تو اعتماد کند و بی مقدمه بگویدت: "تو بابا داری؟ من ندارم ... من می‌ترسم ... منو مسخره می‌کنن... من تنهام" چه می‌گویی؟

من بودم!

کنارم نشست که دستش را بگیرم ....

گفتم خدا حفظ کند مادرت را ... اما آخرش چه؟! بخدا جهان تو فقط تویی و همین! تو باید تنها باشی. همانطور که من فقط منم! گفتم تو خوبی! همین کافی ست، به مردم و حرفهاشان چکار؟! مدیون خودت نباش! همین... آدمهایی که بی ملاحظه رفتار میکنند به خودشان آسیب می‌زنند نه تو! نگذار بازیچه پوچی دیگران شوی.... این عدد و رقمها رو کنار بگذار، تو یک دختر جوانی،‌ پر از امید و حرکت باش نه دنباله روی ریتم تکراری زندگی آدمها! ..

نمیدانم چه‌ها گفتم اما هربار که یادم میکند دوست داشتنم بزگ تر میشود برایش! اگر آرام است برایم کافی‌ست:

"هر وقت از آرامشم لذت میبرم یاد تو میوفتم افسانه، تو دنیای پر از آرامشو بهم دادی، منم دعا میکنم دنیات پر از آرامش باشه، دوسِت دارم و خیلی برات ارزش قائلم."

!!!!!!!!!!!!!!!!!!


خدا حفظت کند دختر .... آرامشت واگیر داشته باشد کاش.... 


۹۴/۰۳/۱۰
افرا

نظرات  (۱)

این کمک ها هرچند چیزی رو تغییر نمیده اما آرام بخشه...
آرامش هم چیزیه که بازتاب داره.. و شاید واگیره!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی