افرا

در آغاز یک روز*

شنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۱۷ ق.ظ

 محمود تو را می شنید، پلک میزد و تو یک آدم تازه میشدی برایش که میشد قصه هایت را دوباره و دوباره بگویی اش! یا نه! اصلا نگویی ... چون یک بار گفته بودی و شنیده شده بودی و حالا توی نگاهش اثری از آن حرفها باقی نمانده! دیگر تو آدم آن قصه ها نیستی در نظرش! تر و تازه ای! لایق کشف شدن... لایق دوست داشته شدن! تو نابی .... نابِ ناب...

"محمود" خودش انتخاب کرده بود که مادام خیره شود فقط به درخت نارنج! و آدمها را بشنود و پلک بزند و با کلماتی ساده پاسخشان دهد، صاف و ساده و بعد باز پلک بزند و هیچ ..... آدم از دردودل کردن با محمود نمی هراسد! 

راستی دوای درد رابطه ها این نیست؟ پلک بزنیم و دوباره آدمهایمان را ناب بدانیم... دوست بداریم... 


پ.ن: به کتابهایی که میخوانی نامه بنویس، به فیلمهایی که میبینی هم، به موسیقی ها هم....


*تله فیلمی به کارگردانی بهرام توکلی.

۹۴/۰۳/۱۶
افرا

نظرات  (۱)

کارهای بهرام توکلی فوق العاده ست... این تله فیلم رو سه بار دیدم... و خیلی بیشتر از کارهای سینمایی اش دوست دارم.
پاسخ:
اوهوم... آرامش خوبی در طول فیلم جریان داره... و همین باعث شد تا این حد جذبش بشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی