افرا

باشو غریبه کوچک

چهارشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۲ ب.ظ

تجربه دلپذیر دیدن فیلمی ست که ندیده ستایشش میکردی. آن هم روی پرده سینما

ندیده میدانستی از دیدنش پشیمان نمیشوی! ندیده میدانستی سوسن تسلیمی چطور هنرش را به دل می‌نشاند.


باشو پسربچه ایست که ویرانی را به چشم میبیند، سوختن مادر را به چشم میبیند. و هراس توپ و خمپاره به دل کوچکش پر میدهد که از نخلستان و نیزار بگریزد و ناخواسته و ندانسته سر از نارنجستان و شالیزار درآورد ...

و به دامن مادری دیگر برسد. "نایی" . 

زبان قلب همیشه بر زبان تن میچربد. همین میشود که زن جوان گیلک، اگرچه که کلام پسر شب چهره ی عرب را نمیفهمد و نمیتواند کلام خود را نیز بفهماندش، اما او را چون دو فرزند دیگرش زیر پروبال میگیرد، پناهش میشود. 

و عشق همانی ست که به آدمی شکیبایی میدهد، توان میدهد و هوش و حواس میدهد... پس راه برای ماندن و نگه داشتن را هموار میکند...


پ.ن: زبان مقوله مهم و حساسی در فرهنگ هر جامعه ست. مرز باریکی هست که اگر مراقبت نشود، چیزهایی از بین خواهند رفت. یا زبان مادری میمیرد و یا ریشه پیوند و ارتباط مردمان میخشکد. 

زبان رسمی اگر به همگان آموزش داده نشود، ارتباط از یک محدوده ای فراتر نخواهد رفت، و از طرفی اگر زبان مادری از بساط خانواده ها برچیده شود دیگر اصالتی باقی نخواهد ماند. هر دو زبان تنگ هم باید آموزش داده شوند تا به فرزندان آفتاب و خاک خیانت نشود... 


+باشو غریبه کوچک

۹۴/۰۵/۱۴
افرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی