تو که دانی که هوایت به دلم هست هنوز....
چهارشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ق.ظ
-بهم دروغ بگو... کاری کن تا ازت بدم بیاد .. کاری کن تا از این فکر لعنتی بری بیرون...
او هم کلی دروغ گفت! چشمانش را بست و هرچه میتوانست گفت تا خودش را بدترین کند در نظرش ، تا دیگر جایی در فکر و خیالش نداشته باشد...
شب نوشت: یک فنجان چای و یک موسیقی آرام، به جهنم که مرا دوست خودت نمیدانی......
هر دو خود را میفریبند که دروغ باور شده! تنها راه رهاییشان را در این فریب جستجو کردند، آنی که دروغ گفت میدانست که دروغش دروغ است باور هم نمیشود اما گفت... و آنی که شنید میدانست دارد دروغ میشنود و میدانست که فقط تظاهر میکند که باور کرده....
۹۴/۰۶/۲۵