افرا

رخشانه

يكشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ق.ظ

صفحه فیس بوک را باز میکنم، اسم رخشانه ست... رد میشوم و باز اسم رخشانه ست و عکسش هم... برمیگردم و پست قبلی را میخوانم، بعدی را هم و بعدی ها را هم! همه از رخشانه نوشته اند! از یادداشتهای حرفه ای و شعرهای درست و حسابی دوستان نویسنده، تا یادداشتهای روزانه و معمولی...مثل موج خیلی چیزها که میگیردمان، این موج هم یکی دو روزه به ساحلمان آمده و بعد بازمیگردد.... 

داستان مربوط به دختر ۱۹ ساله ای ست که از ازدواج با پیرمرد هفتادساله، به گریختن با پسری جوان پناه میبرد اما به دام کارگزاران شرع و عدالت می افتد! پسر شلاق میخورد و دختر سنگسار میشود... در گزارش روشنفکران و آگاهانی از خودِ افغانستان هستند که به تکرار مکرر این واقعیات خشن اذعان دارند و انگار راه حلی به ذهن هیچ کدامشان خطور نمیکند! میشد که کبودی گریبان رخشانه از سنگهای کینه و پلیدی نباشد..... و من همچنان نمیدانم "که چرا انسان، این دانا، این پیغمبر، تا به این حد با خوبی بیگانه ست... و همین درد مرا می آزارد"


نام رخشانه مرا یاد نوشته ای انداخت که هنوز بعد از گذشت چند روز از دیدن "قصه ها" ی رخشان بنی اعتماد، به روی کاغذ نیامده... که میخواستم بنویسم درست نبود زمختی پنهان شده در زیر پوست شهر را که خودِ ما هرروز با انها دست و پنجه نرم میکنیم را نشانمان بدهی و بروی... درست نبود قصه به سر برسد و کلاغی به کاشانه اش نرسد... درست نبود این همه درد را بکوبی بر سرمان و پلشتی روزگار را به رخمان بکشی... بعد همین میشود که هرروز رخشانه ببینیم، آیلان ببینیم، زندانی ببینیم، اشک ببینیم، حسرت ببینیم، مرگ و ناکامی ببینیم و نجات را ممکن نبینیم....

هنر مگر ذاتش جز این است که آنچه در واقعیت ممکن نشده را امکان پذیر بنماید، هنر تنها پناهگاه امیدبخش ماست...

یاد آن نقاشی کودکانه افتادم. موضوع جشنواره، رویا بود... و او درختی کشیده بود با اسکلتهای ماهیان مرده بر شاخه هایش، یک ماهی اما هنوز جان داشت و مردی بر فراز درخت دست نجات بسویش دراز کرده بود و آدمیان دیگر پای درخت چشم به منجی همان یک ماهی داشتند....

امید تنها دارایی ماست... در یکدیگر تقویتش کنیم... 


۹۴/۰۸/۱۷
افرا

نظرات  (۲)

لذت بردم
پاسخ:
:)
۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۴:۰۰ فاطیما کیان
چه سرنوشت تلخی داشته , دنیا خودش هم از این حجم عظیم خشونت گریانه
پاسخ:
کاش منجیِ دنیایمان باشیم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی