افرا

میترا

يكشنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۲۵ ب.ظ

توی هفده سالگی مادر شد، مادر فرزندی ناخواسته و نامشروع! چندسال پیش از آن مادرش او را با پسری دیده بود، نتیجه اش شد امر به چادری شدن میترا... میترا چادر سرش کرد... آن وقتهایی که ما چه میدانستیم بند به صورت انداختن چیست و چرا چشم بعضیها سیاه تر است، او همیشه صورت صاف و بدون مویی داشت... و بعد از آن دیگر مادرش آن پسر را ندید. و روزی به خود آمد که دکتر گفت: دخترت حامله ست... نمیدانم آن روز با میترا چه کرد، اما بهرحال پای گندی که به بار آمده بود ایستاد ...نوه ناخواسته اش را در پنج ماهگی ریخت دور، آب از آب هم تکان نخورد، هیچکس هم نفهمید، مخصوصا مردهای خانه! تنها موجی که به آب افتاد، موجی بود که مادر سپیده راه انداخت. فقط ما چهارنفر میدانستیم چه شده! اصلا اولینهایی که به دکمه های باز ایستاده ی مانتوش خرده گرفتند ما بودیم که چه چاقی عجیبی میترا...لیلا به مادرش گفت، مادرش به مادر سپیده و او به مدیر مدرسه که: چه نشسته اید که چشم و گوش بچه هایمان باز شد... میترا از آن مدرسه رفت... دیگر ندیدیمش... اما هرازگاه زمین میچرخد و او را سر راه یکیمان سبز میکند: "میترا میره دانشگاه، روانشناسی میخونه!" "میترا میره سرکار،شهرداری!" "میترا ازدواج کرده!" ..... و میترا حالا خانم خانه ایست و کسی نمیداند یکبار تا مرز مادری پیش رفت ....

و گاهی من برای نام نهادن بر اتفاقات گیر میکنم... فریب، اشتباه، تاوان، گناه، تجربه.... 



پ.ن: فیلم لاکپشتها هم پرواز میکنند بهمن قبادی فیلم بی رحمی ست... وقتی تا نیمه ی فیلم خیال میکنی پسر بچه همراه آن خواهر و برادر حلبچه ای برادر کوچکشان است اما ناگهان دختر را مادر صدا میزند! یک دختر ده یازده ساله.... بلایی که جنگ بی رحم بر سر دختر آورده، نتیجه غالب شدن خوی حیوانی بر سربازان عراقی! 

وای اگر یک روز سربازان از خانه هاشان بیرون نیایند چه دنیا آرام میگیرد .....


پ.ن: میترا با آگرین قابل مقایسه نیست ... برچسبی به میترا نمیچسبانم اما فرق است بین قربانی تا قربانی... من هنوز نمیدانم میترا قربانی چه چیز شد و آیا اصلا قربانی شد؟


۹۴/۱۰/۱۳
افرا

نظرات  (۱)

۱۴ دی ۹۴ ، ۰۴:۵۵ رها مشق سکوت
آره خیلی فرقه بین قربانی و قربانی
یکی قربانی میشه، یکی خودشو قربانی میکنه
من امثال میترا رو قربانی نمیدونم. قربانی راهیه که انتخابش کردن، درسته که عوامل زیادی باعث این انتخاب شدن، اما بازم میتونستن راه های دیگه ای برن
 خیلی آدما پشت این اسم پنهون میشن تا کسی ازشون نپرسه چرا و کسی نگه چطور
پاسخ:
هوووم.... منم قربانی نمیدونمش! اما هیچ اسمی نمیتونم روش بذارم بخاطر اما و اگر و شایدهای همیشگی ذهنم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی