افرا

درد عطف...

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۱ ب.ظ

گفتم یک وقتهایی دردها آنقدر زیاد میشوند که فکری احمقانه سراغت می آید که دسیسه ای در کار است انگار که تمام زلزله های عالم در جغرافیای کوچک تو اتفاق میافتد... احمقانه ست. اما وجود دارد... میدانم درد برای همه هست اما گاهی بیش از ظرفیت آدم میشود. یک جایی آدم می ماند. متوقف میشود. شاید آن حزنی که مرا در خود نگه داشته کوچکتر از خیلی دردهایی باشد که دیده ام اما آنجا جایی بود که نگهم داشت... خالی شدم... فرو ریختم... آوار شدم روی خودم... و کسی هنوز نمی‌داند چه کوچه ها که من با چشمان خیس گز کردم و میکنم...

نوشت این نیز بگذرد... نوشتم و مرا جا میگذارد.... 


پ.ن: حالم خوب است... یک سال سوگواری در تنهایی کافی ست... شاید باید این ملودی غمبار و حزن انگیزی که با آن خاطراتم را مدام مرور میکنم را عوض کنم....با نوایی دیگر هم شاید بشود در یاد نگه داشت حتی غصه ها را... خطاها را... جفاها را...

۹۵/۰۲/۲۳
افرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی