افرا

روزی روزگاری...

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۰۹ ق.ظ

ظرفها را که شستم، قدری پودر رخشا توی سینک ظرفشویی ریختم تا براق و تمیز شود، مشغول تمیز کردن بودم که پیچ از سرچاهک یک طرف سینک جدا شد! هرز شده بود انگار، هرچه کردم باز نشد تا پیچی جایگزینش کنم و مجبور شدم به همان حال رهایش کنم، دستی به سر و روی حال کشیدم، اتاق را هم. نوار کاستهایی که چند شب پیش قولش را به مادر داده بودم پیدا کردم و با ضبط صوت بردم توی اتاق پیشش. نوارها صدای آوازخوانی پدرش بود، باباجلال و مادربزرگ پدری ام، مادرجواهر که درواقع خواهر و برادرند به همراه باقی بزرگان فامیل. این رسمی بوده بین کردها که گاهی که دور هم جمع میشدند "مَه زِن" های (بزرگان) فامیل به آوازخوانی میپرداختند. لابد حالا در تنهایی با شنیدن صدای پدرش دارد گریه میکند. مادرم تنها کسیست در خانواده اش که پدرش را عاشقانه ستایش میکند و دوست دارد. بقیه از او خاطره خوشی ندارند یا حتی خاطره ای ندارند، اما مادر بعنوان بزرگترین فرزند خانواده شیفته ی اقتدار و جبروت و جدیت پدرش بوده و بشدت هم از او تاثیر گرفته. همینطور که مشغول ضبط و نوارها بود، رفتم با موهای باز نشستم روبرویش که ببافد موهایم را، این چندمین بار است که اخیراً سراغ بابا یا مامان میروم تا موهایم را ببافند بعد سالها.......

 از دیشب باد شروع شده و ابرها در تکاپویند.... تا یک ونیم که وسط چت رفیقی خوابم نبرده بود، صدای باد در گوشم بود و پنج و نیم با صدای باران تند بیدار شدم و خجالت زده از اینکه بین دردودل رفیقی خوابم برده... هرچند آخرش بود اما دلم نمیخواست بی خداحافظی کلام قطع شود. بهرحال سلام و خداحافظی کلمات عزیزی اند در صحبتها... وقتی نباشند چیزی از گفتگو ناموزون است انگار، بی سر وته..... باید هر چیزی را به خوبی به پایان رساند، با تسلا، با آرزو.... بد رها کردن حال خوبی نمیدهد به آدمی......

صدسال داستان نویسی ایران را و نویسندگان پیشرو را چپاندم توی کیفم و زدم بیرون، باز برای چندمین بار در این اواخر مسیر دوم اتوبوس را پیاده طی کردم، چهارراه ها را پشت سر میگذاشتم و خودم را به وضوح میکشاندم از پی خودم! دو آهنگ در گوشم زمزمه میشد و قطره های اشک در چشمم...یکی از سیاوش قمیشی، دیگری از یاسمین لوی

روزگار تلخی ست... روزگار تلخی ست... فکرم انقدر سرشار است که نمیتوانم درد اصلی را تشخیص دهم


۹۵/۰۳/۲۵
افرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی