افرا

توی آب بگذاریم پژمردگی ها را...

پنجشنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۰۷ ب.ظ

با اشتیاق چیده بودمشان... اما به در خانه اش که رسیدم پژمرده بودند... خواستم همانجا بریزمشان دور اما دلم نیامد. توی آسانسور هی تکان تکانشان دادم که بیدار شوند اما نشدند.... در را باز کرد و بوسیدمش و گل را دادمش با شرم از پژمردگی.... با ذوق گفت عیبی نداره میذارمشون تو آب ..... داشتیم حرف میزدیم که از گوشه چشمم تلألو زرد رنگش شانه هایم را تکان داد... برگشتم.... باورم نمیشد اینها همانهایند.... زنده شده بودند به طراوت همان دو ساعت پیشی که در باغچه پیش خاک بودند....

به پژمردگی هایی فکر میکنم که ازشان حرف زدیم.... و به نفس گل داوودی.... و به اینکه آدمها هم طراوتشان را باز پس میگیرند... میشود که بازپس بگیرند... 

توی آب بگذاریم پژمردگی ها را ...

۹۵/۰۵/۱۴
افرا

نظرات  (۳)

گل ها عجیب شبیه اند به آدمی. توجه، توجه و توجه...
پاسخ:
دقیقا... حواسمان باید جمعِ هم باشد...
ای کاش می شد افرای عزیز، پژمردگی ها در تار و پود آدم ها باقی می مانند
پاسخ:
می‌شود پرستو... آب میخواهد.... تشنه است فقط
۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۷:۴۹ کارشناس پارت
افرا درود... مطلب توی آب بگذاریم پژمردگی ها را... شمارو مطالعه کردم بسیار مفید بود. من کارشناس فروش یه شرکت تبلیغاتی در زمینه چاپ هستم اگر روزی به ما نیاز داشتین خوشحال میشم کمکتون کنم
پاسخ:
لطف دارید. ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی