افرا

مرغ آمین...

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۴۶ ب.ظ

بوی اسپند پیچید توی خانه... راه می‌رفت می‌گفت "آی خداجان شکر" ...شکرش را فریاد میزد...

ناراحت بودند و عصبانی، خشمی فروخورده از روزگار و آدمهاش...روزهای رخوتناکی بود...

یک کاسه پفک و یک جعبه گذاشتم جلویشان با چای و کیک...جعبه سبک بود چون فقط حاوی یک خبر خوش بود... نویدِ امید دوباره...

خبر خوش را که خواندند ذوق کردند... شکر کردن... قدم خیر طلبیدند...

وسط هجوم بداقبالی ها و بی مهری ها چند لحظه ای آرام شدند... و امید شاید چراغی روشن کرد، چراغ امکان روزهای بهتر....


 ذوق این روزهای خودم هم توام با مرور غم و خاطره است... اما شکر... شکر که با هرچه میگذرد نفس تازه می آید به امید دنیای بهتر.... 

۹۵/۰۵/۱۸
افرا

نظرات  (۴)

۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۵ دیو مهربون
یس یس،،،به امید دنیایی بهتر..؛)
پاسخ:
یــــــــــــــی :)
۱۸ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۶ محمد آذرکار
بسیار زیبا بود.
حس ساده و خوبی داشت...

پاسخ:
ممنون نگاهتون
سلام  وب قشنگی دارید خدا قوت
پاسخ:
سلام. ممنون
امید خیلی خوبه
به امید روزهای بهتر 
پاسخ:
آمین...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی