افرا

۲۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

دهلیز کجاست؟ در فرهنگ معین دالان و راهرو معنی شده. در فرهنگ من مسیری غارگونه! تاریکِ پرخوف... کورسویی آن سوی غار تو.را به خود میخواند و در خیال تو نور آنجا پیدا شدنی ست! کسانی در این مسیر هستند که حفره هایی را در غار نشانت میدهند و افروختن آتش را هم... که بیفروزی و همانجا بمانی. تو ولی نگاهت به همان نور است مدام. دلت ایمان دارد که آن طرفی باید رفت حتی اگر نوری که دیده ای جز سراب نباشد یا راه رسیدنش مصدود باشد. اما پابندهای ساکنین دهلیز خسته ات میکنند. کلافه میشوی از وقتی که بر سر دست و پا زدن میان زنجیرها صرف میشود. دلت به ماندن و گرمای آتش رضا نمیدهد، رفتن تنهایی دارد و سرما... اما گوش به دل نسپردن خود انجمادی در پی دارد که خرسهای قطبی را هم از سرمایش خواهد کشت...

این میان کسی اگر باشد، عزیزی، رفیقی، آشنایی، که رویش حساب باز کرده ای اگر بزند و هرچه چراغ کم نور غار هست را خاموش کند تا بترسی و وحشت کنی ... دردی به تنهایی و سرما خواهد افزود... درد احتمال! احتمال ماندگار شدن! احتمال انجماد! نمیدانند یخ میکنم اگر در آن حفره ساکن شوم.... نمیدانند چه میکنند ... اگر میدانستند آب پشت سرم می‌ریختند که راهی راه خودم شوم حتا اگر راهم سراب باشد.... حتا ... حتا.... 

۱ نظر ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۱۱:۳۵
افرا