افرا

باشد که پیدا شوم ....

يكشنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۳۳ ب.ظ

روزهاست که میخواهم نوشتنم در اینجا را شروع کنم.... حالم اما خوش نبود .. و من شروع با حال ناخوش را خوش یمن نمیدانم .... خرافاتی نیستم ... تو این را خوب میدانی ... اما چیزهایی هست که پایم بندشان باشد ...

امشب کیک پختم... بعد مدتها ... شیرموز هم درست کردم .... باشد که آدمهای این خانه را شیرین کام کند .... تنها کاری که از دستم بر می آید .......

این روزها اتفاقات بد و خوب همزمان شده اند ... تا حالا تلخ و شیرینی را با هم چشیده ای .... ؟ نه تلخ تلخ است کامت و نه شیرین شیرین.... نه لذت مطلق . نه رنج مطلق .... اما چیزی که هست طعم غالب و طویل تلخی ست .......


دیروز که دانه های برف از آسمان هجرت میکردند گفتم کاش این برف بنشیند روی این زمین. عزیزی گفت : نه حالا... کار خیر در پیش است ... الان وقتش نیست .... گفتم اتفاقا الان وقتش است... بگذار هرچیزی سرجای خودش برود... زمستان جای زمستان ... آدم جای آدم .... طعم تلخ این روزها بخاطر همین جاهاییست که اشتباهی جا داده اند .... بخاطر "جایگزین" است طعم این روزها ... هرچیزی .هرکسی جای خودش را دارد .... جایش را پیدا کند کاش....

جایم را پیدا کنم کاش ....

به یمن برف امروز ...... به یمن کار خیر آن عزیز ..... به یمن دل لجباز من برای کوتاه نیامدن جلوی این روزگار .... به یمن تکه کیکم که رسالتش شیرینی کام چند عزیز است ...

به یمن واژه "خوش یمن" امشب در این خانه را ... در این کلبه را. ... در این آسیاب را ... در این فانوس دریایی را .... در این میکده را .... میگشایم.... باشد که پیدا شوم .... پیدایم کند .... پیداش کنم .... 

باشد که پیدا شوم .....

۹۳/۱۱/۰۵
افرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی