سر نمیگیرد...
دوشنبه, ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ
-آقا رضا خونه شو چقد اجاره کرده؟
+ برای چی؟
- یکی باغو میخواد ماهی سه تومن...
+ (بامکث) خودت میدونی.... به من چه...
- این کارو باید بکنیم...
پ.ن: باغچه گلستون شده ! رنگ به رنگ.... گل کاشتن به دستهای پدر میآید. گل رز از همه رنگ اینجا هست... هر بوته پر از رنگ... گل محمدی هم که عطر پاشیده به باغ، شاخه گیلاس زودرس هم که خم شده، توتهای باغ همسایه هم دانه دانه میریزند اینطرف دیوار...
پ.ن: ده سال پیش هم چند مشتری آمدند و گلهای باغ را پسندیدند و خواستند به نام خودشان کنندشان. مادر اما نگذاشت سر بگیرد، رفته بود برگها را بوسیده بود به عذرخواهی که شما را خودمان کاشته ایم، با بچه ها قد کشیده اید، کجا ولتان کنم آخر ...
۹۴/۰۲/۱۴
:/