هجرت
مردمان روستا در سه حالت زیست میکنند:
- برخی مزرعه دارند و گله، کشاورز برای مزرعهشان اختیار میکنند و چوپان برای گله،اربابند اینها ...
- برخی زمین ندارند و گاو و گوسفند نیز هم، زارع مالکین میشوند و چوپان گلهشان، رعیتند اینها....
- برخی دیگر هستند که زمین دارند،گله نیز ؛ زمین زیاد وسیع نیست و گله نیز زیاد بزرگ... زراعت میکنند، گلهداری نیز... زراعت زمین خودشان و چوپانی گلهی خودشان، چوپان ندارند، زارع نیز ... هم ارباب خودشانند اینها و هم رعیت خودشان ...
او از همین دسته سوم بود... برای خودشان کار میکرد، روی زمین پدر کار میکرد... جور سربازی رفتن برادر را هم میکشید... دل میسوزاند برای هر برهای، برای هر دانهی گندمی .... حتی زن که به خانه آورد، آن زن هم دل میسوزاند... دل برای یک شب نبودن زن همسایه در خانهاش، دل برای دوا و درمان طفلی که نفس نداشت..... دل برای دار قالی های پدر.....
همین بود که وقتی به عهدی که با همسرش بسته بود وفا میکرد و بار و بنه بر دوش عزم شهر میکرد، پشت سرش اشک ریخته شد....