افرا

ابدیت-۱

سه شنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۴۴ ب.ظ
تخت توی حیاط دقیقا زیر درخت آلبالوئه. دایی نشسته بود انتهای تخت.
گفتم دایی همونجایی یه مشت آلبالو بچین که باهاش چایی آلبالو درست کنم....
همونطور نشسته دست دراز کرد و لیوان خالی چایش رو پر آلبالو کرد...
گفت میدونی یاد چی افتادم؟ بهشت! توصیفی که از بهشت میشه ..........
فک میکردم به لحظه های بهشتی روزگار و به لحظه های جهنمی روزگار! و اینکه آیا واقعا روزی همه در مقابل عدالتی ابدی قرار میگیرند.........
بعضی لحظه ها اونقدر بهشتی ان که حاضر نیستی با هیچ نهر روان و جام شرابی عوضش کنی و بعضی لحظه ها اونقدر جهنمی ان که تصور سیاهتر از اون رو نمیتونی داشته باشی..........
۹۴/۰۳/۲۶
افرا

نظرات  (۵)

۲۶ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۴ دنیای کره ای
خیلی عالی بوود .
فیلم «ابدیت و یک‌روز» رو خدا کنه دیده باشی.
پاسخ:
نه متاسفانه! ندیدمش...
۲۶ خرداد ۹۴ ، ۲۲:۱۹ یک مردِ جدّی
عجب!
۰۵ تیر ۹۴ ، ۱۴:۵۹ دختر بابا
همینجاست......

همه چیز....

چشم هارا باید شست.....

جور دیگر باید دید.....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی