افرا

fountain

چهارشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۱ ب.ظ

First snow ....

صحنه ای که بارها در طول فیلم تکرار شد..... درخواست قدم زدن به مناسبت اولین برف و سرباز زدن تامی بخاطر مشغله ای که دلیلش فقط و فقط ایز بود!

تامی برای زنده ماندن ایزی تلاش میکرد ...... به روی حس متفاوت ایز در ان روزها چشم بسته بود و به تعبیر خودش دنبال درمان مرگ بود... از نظر او مرگ هم یک بیماریه مثل تمام بیماریها....

ایز اما مینوشت.... از ستاره ای که میمیرد ... ایز از درخت جاودانگی نوشت .... درختی که جسم انسان ریشه های اون خواهند شد و روحی که از آن صعود خواهد کرد ....


لحظه مرگ ایزی ... حلقه ای که در دستان پیرمرد در حال مرگ بود ... و انگشت تامی که تنها رد حلقه را داشت !!! افسوس .....

حواس تامی فقط به زنده نگه داشتن ایزی بود......

۹۴/۰۳/۲۷
افرا

نظرات  (۲)

فیلم بی نظیریه...ارزش بارها دیدن رو داره!
پاسخ:
اوهوم. همینطوره
یادم نیست توی همین فیلم بود؟ یه جاش میگفت مرگ بیماریه پس میشه/باید درمانش کرد، یاده دوستش داشتم فیلمُ، حتی میتونم بپذیرم که مرگ یه بیماریه، اما با درمانش کنار نمیام، توجیه پذیر نیست، مثلا چه میدونم فرض کن عاشق گل رزی، بعد زور بزنی نریزه گلبرگ هاش، مضحکه، یه بخشی از هویت هر چیزی نیستیِ اون چیزه؛ احتمالا
پاسخ:
یه بخشی از هویت هر چیزی، نیستیِ اون چیزه.....
 چه جمله ای... :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی