بودن یا نبودن.....
يكشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۴، ۰۷:۵۱ ب.ظ
من نرفته ام! هنوز اینجایم...
و نمیدانم تو رفته ای یا هنوز پشت این دیوار به تردیدی لااقل این پا و آن پا میکنی...
سایه ای دلیل بر بودن نیست و صدایی و جنبشی.... اما این اثبات نبودن نیست....
میدانستی هوس من جاودانگی ست... بی انتها بودن پیوندهایم .... و تهدید این هوس مرا دیوانه میکند!
دست و پایم را تو بستی؟ که نمیتوانم سرک بکشم و تا انتهای کوچه را پی ات بگردم... تا دلم را خوش کنم به جنبش پرچین پیاده رو که شاید تو را پشت خود پنهان کرده.... یا به سایه ای که گریخت که میتواند تو باشد.....
دست و پایم میخ شده تا سرک نکشم در پی ات.........
۹۴/۰۷/۰۵
وقتی نگاه ها فرو می ریزند
دست ها فاصله می گیرند
لب ها سکوت می کنند
و همه چیز رنگ می بازد