افرا

ما را به سخت جانی خود این گمان نبود...

جمعه, ۶ فروردين ۱۳۹۵، ۰۴:۴۲ ب.ظ

باز تکرار کنم که "چه دست و پاگیرند این خرده ریزه های زندگی"

باری که همان خرده ریزه ها باز دست و پاگیر شده بودند آنچنانی که باختم خودم را به اندوه نوشتم:

(دلم حادثه میخواهد..دلم میخواهد پریدن پلک چشمم جدی باشد..دلم جنگ میخواهد،کودتا،زلزله،ویرانی،تصادف

یادرخوشبینانه ترین حالت یک حادثه ساده اما تعیین کننده.. مثل یک دیدار..

دلم حادثه ای میخواهد ک مرا از اینجایی ک هستم تکان دهد.. کمی آنطرفتر..فقط کمی... تو میگویی خدا می‌شنود؟)


گله کرده بودم که درد میکشم از آنکه دوست ندارم اعتراف کنم به اینکه آرمانهایم در حد آرمانند و نه تحقق یافتنی...و باید تحمل کنم جایی را که دوست داشتم بهشتم باشد اما نیست.


پریدن دوسه روزه ی پلک چشمم متوقف شد، آبی در آسیاب باقی نماند و بی هیچ حادثه ای تنش ها فرونشست.


امروز جمله ای در کتابی خواندم: " به نظر نمی‌رسد که تحمل کردنی باشد، اما واقعا فشارش و دردش درست به قدر تحمل است کمی هم کمتر...باید بگذرد تا انسان حس کند که گذشتنی بوده است و دفع شدنی..."

و جایی دیگر نوشته بود: "هرکس به اندازه ای که از او توقع دارند قوی است، یعنی می‌تواند باشد..."


و این جمله ها در ذهنم می‌روند و بازمیگردند... پازلی در حال چیده شدن است...

۹۵/۰۱/۰۶
افرا

نظرات  (۲)

علی (ع ) : با درد خود بساز .. آنچنان که آن با تو سازگار است.
این دقیقا حرف دل خودم بود .
یه وقتایی هس فقط چشم انتظار معجزه می شینی.. دوست داری یه چیزی حتی شده لب پرتگاه ولی تکونت بده ..
و دقیقا بعد رفع شدن مشکله که می فهمیم ..
کل زندگی به نظر باید تو وقتایی که می فهمیم ساخته بشه تا وقت سختی ها بتونیم جلوش واستیم .
یا علی
پاسخ:
ممنون...
واقعا هر کس به اندازه ی توقعی که ازش دارن قوی 
دلت روشن باشه افرا جان 
اتفاق های خوب در راه است
پاسخ:
مانند آفتاب دلم سخت روشن است.. من خواب دیده ام...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی