مرا بشنو از دور...
از این ساده تر که سلام و خداحافظ بعنوان پرانتزهای یک گفتگوی خودمانی سر جایشان باقی باشند؟ که وسط این مجازستان حال و احوال پرسی چندروز یکبار سر جایش باشد؟ که موضوعی اگر به ذهن رسید بهانه گپ و گفت شود؟
دوستی قناعتمند ترین رابطه است...
بی توقع، بی انتظار، بدون سنجش و میزان، بدون تعهد روابط خونی و خانوادگی یا سازمانی...
دوستی ذخیره روزهای تنهایی ست. روزهایی که هیچ کس حرف آدم را نمیخواند، روزهایی که نمیشود درد را به هرکسی گفت، روزهایی که هم قدم میخواهی برای ساعات بی حوصلگی ات، همکلام میخواهی برای لحظه های بی کسی ات.... روزهایی که هیچ کس حتی همان دوست عمق تنهایی ات را نمیداند، و هجوم درد و رنج را به درونت و فقط نگاه کم سویت چشمه درونت است و چند کلمه که از پی عبور از فیلترها باقی میمانند... کلماتی که اگر پیکی یا پوکی چاشنیش بود! بیشتر از اینها بود... بی پرواتر هم...
گاهی هزار نفر در نزدیکیت معادل هیچ کسند و یکی از فرسنگها دورتر معادل همه کس است...
-لطفا نگو که دوست هم نمیتوانیم باشیم!
پ.ن:من از سه آرزوی غول چراغ جادو فقط دوتا را گفتم....