تنها سکوتهای ژرف را میتوان شنید...
آخرین برگ را
به غلط کشیده ای
من
پیروز قمار
... تشنه باخت بودم
***
در کم بودنم
آیینه نباش
حفره ای در خیالم پیدا شده است
که اندکی
هستم
***
زیباترین قایق ها نیستی
و من
تواناترین قایقرانها
بر کُنده ای نفس بریده
خوابیدهام
رو به ساحل
طعم خوش نجات
نجاتی
که میپندارم.
***
زنی کمی از موهایش
خاطراتش
شعله آتش را
میان بافتنی اش میبافد
تا به یاد نیاورد
تصمیم نگرفته است
چه چیز
ببافد.
***
لبخند تو
دختر
میزبان خوابی به عمق تمام خیالهای ناخواسته است...
***
بگو!
حرفت که تمام شد
به چشمان من خیره نشو
شتاب کن.
از حوالی باران
تا کمی بعد از آن
مردم شتاب میکنند
مردم باش.
***
میان این همه راه
که به تو نمی رسد
چه سخت است
راه تو را گم کردن.
***
مرا ستایش کن
چهار دیواری خالی ام
به من پناه آور
به نجات خود بکوش
تا
نجات یافته باشم
نجاتی
به اندازهی
فریبی پنهان
در هر آنچه میدانیم.
***
مردی که در ایستگاه نایستاده است
چتری ندارد
باران را نمیشناسد.
چرا زندگی میکند؟
چه را
زندگی میکند؟
زندگی میکند؟
***
مسافرم
مسافری که مقصدها
به سمتش
می آیند.
در آینه نگاه کن
چه نزدیک میشوی!
***
آنچه در بهار مست
رویید
در قمار
با پاییز
رفت.
چه خوب است
چیزی برای باختن
داشتن.
***
خوابهایم را چیده ام.
دیوار
روزنی است
برای ندیدن.
ندیدن
امکانیست
برای دوباره دیدن.
***
از ظهر تا غروب طول کشید
دشتی را شخم زدم
تا دفنش کردم
بدعادت شده بود
جلوتر از من راه میرفت تا زودتر به تو برسد؛
سایه ام را میگویم
که خواب دیده بود
تو به دیدارش آمده ای.
***
سنگ ریزه
گفت
آرزویش کوه شدن است
تا از قله
تو را ببیند
کوه:
آرزویش سنگ ریزه شدن
تا به دنبال تو بغلتد
به هر دو حسادت کردهام.
***
بیا حواسمان را پرت کنیم
مال هرکس دورتر افتاد،
عاشق تر است.
اول خودم.
حواسم را بده تا پرت کنم.
***
مرا ببخش
که با دوری ات زنده ام
هنوز
***
مغرور
فرو ریختن آموخته ام
از آبشار
پیش پای تو
***
از مجموعه شعر "کولی پیراهن تنگ یک خواب بلند" از #کیکاووس_یاکیده
خوب است شعری را بخوانی که همزمان صدای شاعر در ذهنت زمزمه اش کند... صدای متفاوت کیکاووس یاکیده از این جنس است...