افرا

باشد که به گوش گیریم...

شنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۵، ۱۱:۳۱ ب.ظ

ویراستاری ترجمه ی جدیدی از "سه شنبه ها با موری" تمام شد... و بهانه ای بود که دوباره بخوانمش این کتاب ساده و گلچینی از تمام توصیه هایی که تنها راه نجات زندگی های ماست اما افسوس که شعار پنداشته میشوند و هرکسی پس از خواندنش فقط متعلق به همان کتاب میداندش و بس....

«مهربان باشید! و خودتان را مسئول یکدیگر بدانید. اگر ما فقط همین درس‌ها را آموخته بودیم، دنیا جای خیلی بهتری بود.»

«یا به هم عشق بورزید یا بمیرید»

 «دلیلی ندارد انتقام یا تعصب را ادامه بدهیم. این چیزها بزرگ‌ترین پشیمانی‌های من در زندگی هستند: غرور. خودبینی. چرا ما این کارها را می‌کنیم؟»

سؤال من در مورد اهمیت بخشش بود. فیلم‌هایی از این قبیل دیده بودم که در آن پدر خانواده در بستر مرگ بود و پسر طردشده‌اش را به بالینش فرامی‌خواند تا پیش از مرگ باهم آشتی کنند.1 (1. و من چقدر این روزها کینه های خانوادگی زیادی را میبینم و میشنوم... یکیش همین دیروز، مادرم از خانم همسایه شنیده بود که برادرش وصیت کرده بوده که برادر دیگرش را در مراسم ترحیمش راه ندهند! گفتم: کینه اش را برای بعد از خودش هم گذاشته که بماند...) کنجکاو بودم بدانم آیا موری چیزهایی از این دسته درون خود نگه داشته است یا نه؛ چیزهایی مثل نیاز مبرم به گفتن جمله متأسفم!

 «دامنه‌ی بخشش به سایر مردم ختم نمی‌شود. ما باید خودمان را هم ببخشیم.»

خودمان؟

«بله. برای تمام کارهایی که نکردیم. تمام‌کارهایی که باید می‌کردیم. تو نباید حسرت آنچه باید رخ می‌داد را بخوری. زمانی که به جایی که من هستم برسی، این چیزها به دردت نمی‌خورد.

«من همیشه آرزو می‌کردم که در کارم موفق‌تر باشم؛ آرزو می‌کردم کتاب‌های بیشتری نوشته بودم. همیشه بابت این مسائل به خودم سرکوفت می‌زدم. حالا می‌بینم که این کار هیچ فایده‌ای نداشت. با خودت در صلح باش. باید با خودت و تمام کسانی که اطرافت هستند در صلح باشی.»


پی نوشت: این قسمتش هم خوب بود:

کمی بعد از مرگ موری، با برادرم در اسپانیا تماس گرفتم. باهم گفت‌وگویی طولانی داشتیم. من به او گفتم به فاصله‌ای که گرفته است احترام می‌گذارم و تنها چیزی که می‌خواهم این است که با او ارتباط داشته باشم -ارتباطی مربوط به همین ایام و نه از جنس گذشته- اینکه می‌خواهم تا جایی که او اجازه دهد، او را در زندگی‌ام داشته باشم.

۹۵/۰۷/۱۷
افرا

نظرات  (۱)

اون قسمتی که گفته باید با خودت در صلح باشی خیلی خوب بود، ولی متاسفانه من اولین کسی هستم که بعد از هر اتفاقی جنگ جهانی بزرگی با خودم راه می ندازم. 
پاسخ:
گاهی ستیز جز با خویشتن نیست ....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی