کاش میخواست...
يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۳۷ ب.ظ
معلوم است که از آنچه پیش میآمد راضی نبودم، دلم پژمرده میشد، حسرت سراغم میآمد، شادیها نوش جانم نمیشد، سنگینیِ رنجها بیشتر میشد... اما و اما میخواستم این بار او بخواهد...
او نخواست...
و من هرچه حرف و عادت و بستگی بود را گل گرفتم... تا کی باشد که صبر تمنایی سر برسد و توان به کار گیرد و این دیوار گلی به زورش ویران شود... آن وقت اما حرفها توده یخ شدهاند مثل بهمن یا بخار میشوند بر فضا یا که سیل میشوند بر زمین یا که رود میشوند بر روان؟
کاش او میخواست... به قول پرستو:
"اگه تو بخوای، نمیشه که نشه. میشه بخوای؟"
میشود بخواهی؟
۹۵/۰۸/۲۳