نفس
نفس یک تابلوی نقاشی است، تابلویی رنگارنگ از فرهنگ. تکهای از گذشته... برشی شیرین از خاطرات کودکی
لبخند مدامی بر لب می نشیند در نفس به نفسی که نشسته ای، و چشم از پرده سینما بر نمیداری که مباد تصویری را از دست بدهی. انتظار به بازی گرفته شدن ذهن در پیچ و تاب یک قصه را نداشته باشید. بلکه با چشمانتان و قلبتان غرق شوید در جلوه های بصری و در صداها و بحن ها و موسیقی زیبایش... آخرین نفری باشید که از سالن سینما خارج میشود و با دوربین از فراز آسمان سیر کنید تمام زندگی را... از کوچک تا بزرگ در هر سنی از دیدنش لذت میبرد. نه گریه سوزناک دارد و نه قهقهه.. لبخند لذتی دلپسند دارد که بعد خروج از تاریکی سینما همچنان همراهت خواهد بود. نرگس آبیار را تحسین می کنم به خاطر آفرینش این آلبوم فرهنگ و آداب و گذشته... آلبومی پر از تصویر چشم نواز...
-دست خالی بیرون آمدن از کتابفروشی آن هم وقتی تخفیف چهل درصدی دارد حس خوبی نیست... همانطور که دست خالی پس فرستادن دوستی که به توقع لبخندی سراغت آمده ... آدم پیش خودش بدجوری کنف میشود... بدجوری