در توضیح کابوسهای بیداری...
طرحواره، هسته اصلی باورهای انسان است.تجربیات دوران کودکی و زندگی باعث شکل گیری طرحواره در ذهن افراد می شود؛ یعنی همان قالب فکری ما و آن چه به وسیله آن دنیا را می بینیم و مسائل را حلاجی می کنیم، رفتار دیگران را معنا می کنیم و به اتفاقاتی که پیرامون ما رخ می دهد، بار معنایی می دهیم. طرحواره ها یک سری جملات خبری غیرمشروط است که درباره زندگی، محیط پیرامون و روابط با دیگران آنها را باور داریم و در همین قالب فکری می مانیم. به عنوان مثال کودکی را تصور کنید که پدر سختگیری دارد که در بیشتر موارد از فرزندش راضی نیست. وی در طول زمان می اندیشد، ایرادی دارد که قابل رفع نیست برای همین هرگز پدرش از او راضی نیست. به این ترتیب طرحواره نقص در ذهن وی شکل می گیرد و با همین تفکر وارد دنیای بزرگسالی یا زندگی مشترک می شود. انسان با ۳شیوه با طرحواره های منفی که در ذهن دارد، روبه رو می شود؛ گاهی تسلیم می شود گاهی به اجتناب و گاهی به جبران افراطی رو می آورد. طرحواره ها به خودی خود فعال نیست بلکه در موقعیت های مختلف ظاهر می شود.
«طرحوارهها الگوها یا درون مایههای فراگیر و عمیقی هستند، از خاطرات، هیجانات و احساسات بدنی تشکیل شده اند . در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند، در سیر زندگی تداوم دارند، درباره رابطهٔ خود با دیگران هستند، به شدت ناکارآمدند و برای بقایشان می جنگند با اینکه فرد می داند طرحواره منجر به ناراحتی او می شود . ولی با آن احساس راحتی می کند که این باعث می شود فرد به این نتیجه برسد که طرحواره اش درست است» (یانگ، ۱۳۸۶، ص ۳۰)
طرحواره ها فراتر از یک باورند آنها ما را برای مقوله بندی اطلاعات و پیش بینی رخدادها توانا می سازند. یک طرحواره در برگیرنده مجموعه ای از خاطرات، هیجانها، حس های بدنی و شناختارهاست. ویژگی مقاوم بودن و سخت جانی طرحواره ها آنها را در صدر فهرست چالشهای کسانی می گذارد که در حرفه شان با ” تغییر ” سر و کار دارند..
پینوشت: خاطرات تلخ، ناکامی ها و بدبیاری ها کابوس به بار می آورند... میشوند طرحواره! برای پیش بینی وقایع پیش رو که تلخ جلوه شان دهند، که انتظار را زهر کنند...