دو روی سکهی عشق
«اگر عاشقِ صادقِ منی، چنان باش که من میخواهم» یک روی سکهی عشق است، و «اگر عاشقِ صادقِ منی، همان باش که باید باشی» روی دیگر این سکه.
«اگر عاشق راستین منی، تمام، در خدمت من باش» یک غزل از غزلهای عاشقانهی عشق است، و «اگر عاشق راستین منی، در خدمت همان آرمانی باش که تو را عاشق شدن آموخته» غزل دیگری از دیوانِ بزرگ عشق.
«تو را همانگونه که هستی، عاشقم» یک جمله ازدفتر عشق است، و «تو رازمانی عاشقم که یکپارچه خمیر نرمی در دستهای من باشی» جملهای دیگر...
عشق، این هجومِ بی محاسبه، میتواند تو را برای وصول به عشقی بزرگتر و باز هم بزرگتر، به جنبشی ساحرانه وادارد و تا نهایتِ «انهدامِ خود در راه چیزی فراسوی خود» پیش بَرد، و میتواند به سادگی زمینگیرت کند، به خاک سیاهت بنشاند، و از تو یک بردهی مطیع و امربَر و ضد جنبشِ بردگان بسازد...
+ آتش بدون دود، جلد سوم، صفحه 69 - نادر ابراهیمی عزیز