افرا

در این سرما و باران یار خوشتر...*

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۴ ب.ظ

باران اشک ریزان ابرهاست برای خاطرات زخم خورده ام....

باران و رقص و نشاط؟ زهی....

باران اینجا، خلط اشکهای من و ابرهاست به حال همه آن خاطراتی که میتوانستند حالا برویم بخندند اما حالا می آیند تا فقدان را به رخم بکشند ... که خراشها را نو به نو کند... و سالیان دور را به سان لحظه ای پیش برایم زنده کند! و کابوس ها را انگار کند که همین دیشب دیده ام و از هولشان بیدار شده ام....


باران و عشق بازی؟ باران دفتر خاطرات من است که شبهای بارانی لابلای این درختان تاریک ورق میخورد!


پ.ن: باران خوبی بارید ...... و تشنه ام کرد.... تشنه ی سلامی نو به نو به یاد سلامهای کهنه...

پ.ن: شهر بارونی سیامک عباسی و محمد راد شنیدن داره....



*مولانای جان

۹۴/۰۷/۲۷
افرا

نظرات  (۳)

۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۷:۵۶ فاطیما کیان
صدای سیامک عباسی رو اون وقت هایی که دانشجو بودم گوش میدادم ,بارون بود و سرما و این صدا ...
پاسخ:
برای من بارونه و سرما و تاریکی و هر صدایی که از بارون بگه.... پلی لیست "باران" برای این شبهای منه. 
۲۷ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۲ نیمه سیب سقراطی
توی تمام بارون نه پناه گرفتم نه چتر ! فقط خیس خالی شدم و لذت بردم :)
یه حااااااااااااااالی داد ...
پاسخ:
کار همیشه من.... همه از زیر سایه بونها با تعجب بهم نگاه میکنن که با رضایت کامل دارم بارونو به جون میکشم و خیس میشم...
حیف بارونه که بباره و لمسش نکنیم..
۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۵۷ محمد StigMatiZed
جان ابرها

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی