افرا

فراق پزنده است...

پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۱۱:۰۰ ق.ظ

سخن با خود توانم گفتن.  با هر که خود را دیدم در او، با او سخن توانم گفتن.

***

همه خلل یاران و جمعیت آنست که نگاه ندارند یک دیگر را، باید که چنان زیند که ایشان را لاینفک دانند.

***

آدمی  را رنج چگونه مستعد نیکی ها می کند! چون رنج نمی باشد، انانیت حجاب او می شود.

اکنون می باید که بی رنجوری، مرد پیوسته همچنان رنجور باشد، و خود را رنجور دارد تا سالم باشد از آفات. 
***

بعضی  کاتب وحیند، و بعضی محل وحیند، جهد کن تا هر دو باشی، هم محل وحی باشی هم کاتب وحی خود باشی.

***

هنوز ما را اهلیت گفتن نیست. کاشکی اهلیت شنیدن بودی.
تمام گفتن می‌باید و تمام شنودن!
بر دل‌ها مهر است. بر زبان‌‌ها مهر است. و بر گوش‌ها مهر است.

 ***

در خلوت مباش و فرد باش !

***

فراق پزنده است.

***
آن  که می گوید من مرد را اول نظر که ببینم بشناسم، در غلط عظیم است او و جنس او. آنچه یافته اند و بر آن اعتماد کرده اند و بدان شادند و مست اند، آن نظر ناری است،  آتشیست. اندرون تر می باید رفتن و از آن در گذشتن، که آن هواست.

***

و هر آینه اگر چه بعد هزار سال باشد، این سخن بدان کس برسد که من خواسته باشم.


"مقالات شمس"

۹۴/۱۰/۰۳
افرا

نظرات  (۱)

ما را اهلیت گفتن نیست,کاش اهلیت شنیدن بودی,
با اینجاش بدجوری حال کردم,بدجوری 
پاسخ:
گوارای جان ... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی