افرا

شاهدی بر امکان دیدار درست، خوب...

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۵ ب.ظ

میگفت وقتی تجربه حضور آدمی را در زندگیت داری که همه جوره قبولش داشتی و حس رضایت عجین لحظه هایت بوده، نباید بعد او به کمتر از او رو بیاوری... میگفت اصلا آدم ناخواسته کشیده میشود به شبیه های به او...

فکر میکنم همین است. وقتی کسی از دری وارد میشود که بخاطر رسیدن به آن باید یک چرخ کامل دور خانه وجودت بزند و تمام پرچین ها و پنجره ها را از بیرون برانداز کند، فکر میکنی پس راه ورود به درون تو راه پنهان و دور از چشمی نیست! اگر بود که پس او چطور آمد کوبه همان در را به صدا در آورد؟ فکر میکنم او برای اثبات امکان همین بود که آمد. که ناممکن در نظرم جلوه نکند اینکه کسی از راهش میتواند بر من گذر کند و شاید بماند! اینکه پناه نبرم از ناامیدی به جلوه هایی خلاف دنیای ذهنم...

ساده تر بگویم اینکه کسی بی مناسبت و بی موضوع همقدمت نشود در جستجوی لذتی که از علاقه نیست و از عادت است... بلکه اشتراکاتی بکشاندش به سمت بیشتر شناختنت آن هم پله پله ... وقتی تجربه چنین کسی را داشته باشی، نمیتوانی قانع شوی به اینکه یکی از راه نرسیده برایش "تو" شوی و ادعاها و تقاضاهایی حیرت آور بشنوی که یقین داری بی پایه اند. چون چیزی از تو نمیدانند...

راهش در ذهن من این است، شیفتگی یا کنجکاوی رفتاری اگر نسبت به شخصی پیدا شد، منتظر اشتراکاتی باشی که بهانه صحبت باشد، بهانه تبادل فکر، و بشناسی... بیشتر و بیشتر... و در مسیر شناخت است که سبک رابطه مناسب خودش را نشان میدهد. اینکه دو آدم میتوانند رفیق باشند، شریک علمی باشند، همکار باشند، دوستی در حد محافل و همراهی های فرهنگی یا ورزشی باشند، یا شریک احساس هم باشند...


پی نوشت: منظورم از لفظ "تو" صمیمیت کلامی ست، و زمانی را منظورم است که ثیش از موعد پدید بیاید؛ والا صرف تو گفتن چیز عجیبی در روابط نیست و از نظر خودم چیز عجیب یا بدی نیست!


بی ربط نوشت: 

۱.حس میکنم تمام پیچ و مهره های تنم شل شده اند. نیاز به روغن کاری دارند. تق و توق میکنند! کتفم هم به این ماجرا اضافه شده. به اضافه درد عجیبش. کیفم مدتی ست که خیلی سنگین میشود. بند بلندش را وصل کرده ام و بجای ساعد به شانه ام می آویزم. اما این که کتف چپ است که درد دارد...

۲. غیر صدای خسرو شکیبایی صدایی نیست که دکلمه اش را در هر زمان نوازش گوشم باشد. چند ترک دکلمه از کتاب شعر کردی چیکسای با صدای خود شاعر، حسن روشان هم هست که خیلی دوستش دارم، اما قطعا قابل تجویز برای غیرکردزبان نیست. علاوه بر اینها یک صدای دیگر هم هست که صدایش روی دکلمه کردن شعرهای خودش خووب می‌نشیند: علیرضا آذر ... دکلمه دنیایی دارد برای خودش، غافل نمانید ازش.


۹۵/۰۴/۰۹
افرا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی