افرا

سرو باش...

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۲:۴۰ ب.ظ

ترسیدم، وقتی عکسهای پروفایل محمدرضای پانزده ساله را دیدم، همه ش عکس نوشت بود، و توی همه عکسها گفته بود "گرگ باش"، دوست ۳۱ ساله ام تازه بعد از مدتها حضور در فضاهای شغلی خاص و بعضا رابطه های میان فردی، این جمله ورد زبانش شده؛ با این حال در جواب تجربه های ظاهرا ناخوشایندش گفتم ترجیح میدهم برّه خوو سلّاخی شوم تا اینکه گرگ بشوم و دیگران را بدرم، اگر انتخاب فقط بین این دو ست؛ والا که میشود درخت بود و سایه داشت و اگر تبری سایه ات را هم از زمین گرفت ریشه ات زیر خاک به امید سربرآوردن دوباره باز تقلا کند. میشود پرنده بود و بیکرانگی تمنا داشت... میشود خیلی چیزها بود، ولی گرگ بودن... چه در سر یک پسر پانزده ساله باید بگذرد با این جمله های تکرارشونده...


پ.ن: توی کتاب رازهای سرزمین من قسمت اول گرگ اجنبی کش را روایت میکند که فقط وقتی به دامنه سبلان می آمد که بوی غریبه های مزاحم به مشامش میرسید. گرگ ها در دریدن انسان پوزه خود را در شکمش فرو میکنند اما گرگ اجنبی کش فقط گلو میدرد و سر از تن اجنبی جدا میکند!

۹۵/۰۴/۲۰
افرا

نظرات  (۲)

۲۰ تیر ۹۵ ، ۱۶:۵۳ پرستو رحیمی
منم به این نتیجه رسیدم که گرگ باشم بهتره
پاسخ:
جهان گرگ خوو جهان خوبی نیست... 
ضمن اینکه از پرنده ها خوی اینچنینی بر نمیاد پرستوی جان :)
پرنده مرده البته :((
پاسخ:
نغمه پرستو یعنی آوای زندگی.... زنده باشی دختر. پر از امید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی