افرا

گفتگو

چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۹:۱۴ ق.ظ

از همه چیز با من حرف میزند، تمام احتمالات، حدسها، دغدغه ها، تخیلات، اتفاق ها... بقول خودش هرآنچه در ذهنش میگذرد را میتواند با من بگوید!

دیروز اما حرفهایش با یک سوال شروع شد. پرسید اگر زمانی که ازدواج کنی، همسرت بعد مدتی بخواهد با کس دیگری ازدواج کند موافقت میکنی؟! قاطعانه گفتم معلوم است که نه! این همان خط قرمز من است که چیزی شبیه خیانت معنا میگیرد، حتی اگر پنهانی نباشد و مثلا با اجازه صورت بگیرد.

گفت خب ممکن است توضیحش این باشد که با کسی آشنا شده که به زندگی اش رونق میدهد. گفتم خب اگر زندگی فعلی اش رونق ندارد به هر دلیلی و از حسش مطمئن است جدایی بهترین راه حل است. گفت خب فکر کن که زندگی با تو را بی رونق نمیداند اما آن فرد را هم میخواهد وارد کند. گفتم معنی این را نمیتوانم بفهمم. اگر به لحاظ فکری و شخصیتی آدمی ست که معاشرت با او خوب است چرا این در فضای دوستی و رفاقتی صورت نگیرد؟ غیر این است که فکر کردن به ازدواج فکر کردن به همان معاشقه است؟ گفتم یک مرد میتواند این را از سوی یک زن بپذیرد؟ گفت خب این که اسمش زناست! گفتم از فضای عرف و شرع بیا بیرون. اگر تو قائل به برابری هستی باید این را بپذیری که هرچقدر مرد مجاز به رابطه های جنسی دیگر است زن هم میتواند باشد! تنوع طلبی برای من قابل هضم و پذیرش نیست. این نیاز هم نیازی ست مثل باقی نیازهای زیستی. با یکسری تفاوتها که مثلا نوعی تعلق جزوی از آن است. رسید به آنجا که فکر کن انتخاب اشتباهی داشته اما وجدانش نمیپذیرد زنی را در جامعه بی سرپناه رها کند و از طرفی هم با او شاد نیست! گفتم هیچ بی سرپناهی ای بدتر از این نیست که هم نفس کسی باشی که قلبش با تو نیست. گفتم حتی زن ناباروری که با این قضیه بخاطر حق داشتن فرزند خونی برای مرد موافقت میکند قلبا راضی نیست. ته دلش حسرتی می‌ماند....۱ 

احتمالات زیادی را سرهم کرد که در یکی از آنها بالاخره من بگویم اینجا امکان پذیر است. اما من مصمم سر حرفم بودم. گفتم تو آزادیهایی که من در زندگی مشترک بصورت دوطرفه قائلم را میدانی، همچنین ردّ محدودیتها را. جمعهای مختلطی که با آنها سر وکار دارم را هم میدانی،در جریان رابطه هایم هم هستی. ازدواج از نظر من بعد قراردادی را هم در کنار سایر بعدهایش دارد. قراری که دو طرف باهم میگذارند. اگر تعهد برای دو نفر در محدود بودن حتی رابطه های کلامی تعریف میشود هردو باید مقید به آن اصل بمانند. اگر تعهد فقط در منع گرایش جنسی ست هم باز باید مقید باشند... تعاریف باید واضح مطرح شود و برای هردو به یک میزان الزام اور باشد. در عین اینکه در ازدواج فردیت باید حفظ شود، حریم خصوصی، رابطه های شخصی، علایق و آرزوهای فردی و ... باید به رسمیت شناخته شود اما آنچه که بر سر ان قرار گذاشته میشود خط قرمزی ست که اگر قلب یا ذهن زمانی به عبور از آن کشش پیدا کرد، جدایی انتخاب عاقلانه تری است! زن هم نباید شخصیت آنچنان سست و وابسته ای داشته باشد که جدایی برایش مساوی رهاشدن و بی سرپناهی و بی سایه‌گی باشد.۲ 

اینکه به مرد متاهلی فکر میکرد و همین باعث گفتن این حرفها شده بود را نمیدانم با هشتک #زنان_علیه_زنان به کار ببرم یا اینکه حتی میگفت یک روز دررهفته به داشتنش هم میشود راضی شد!!! گفتم کاری ندارم به سارتر و سیمون دوبوار و آزادی زندگیشان، اما قیاس و الگو سازی در شرایطی که در جامعه ای رشد کرده ای که عرفش سهم بالایی در ساختمان احساسی و شخصیت تو دارد چندان درست نیست. 

شاید بخشی از حرفهای من از اصل ذهنی همیشگی ام بر آمده نسبت به کنترل احساس و انتخابی بودن عشق ورزی، که ممکن است منجر به کاستن از درک شرایط برخی آدمها شود... اما چه کنم دیگر.... "ما نیز مردمی هستیم"



۱. فکر کن به ناباروری هایی که به دلیل ضعف مرد وجود دارد و حق تجدید فراش که وجود ندارد برای زن، جدایی به این دلیل هم که از سوی عرف سرکوب شده ست و انتخاب فرزندخوانده براحتی انجام میگیرد یا بدون فرزند ادامه میدهند... اما فکر کن به زندگیهای متلاطمی که نقص زن در میان است.

۲. ازدواج با هدف رفع احتیاج شکننده ترین نوع انتخاب است. اینکه تو امنیتت را، یا تامین معاشت را در زمان تنهایی نتوانی تامین کنی و بقولی از پس خودت بر نیایی دلیل درستی بر میل به داشتن همسر نیست. حتی دختران بسیاری که در پی رسیدن به آزادی نداشته‌شان در تجرد ، دست به انتخاب میزنند هم دلیل اشتباهی دارند ، هرچند که با شرایط جامعه سنتی و محدود ما اغلب چشم پوشیدنی نیست.

۹۵/۰۵/۲۰
افرا

نظرات  (۱)

با اینکه این نحوه تفکر زنان جامعه نمود عینی همان زنان علیه زنان است. و با اینکه عرف و شرع هر دو در ایران علیه زن قانون و تز صادر می کنند (بگذریم از اینکه همیشه هم مردان قدرتمند این عرف و شرع این قانون را صادر نکرده اند بلکه خود زنان نیز در آن دخیل بوده اند.) و با اینکه این ساختار ریشه دوانده اما بالاخره باید جایی ریشه هایش سست شود. این مسئله قربانی زیادی خواهد گرفت در طی نسل های متمادی. ولی تا کی باید سوخت و ساخت؟ 
هر چند همیشه شرایط زندگی امکان و اجازه این عصیان علیه ساختار اصلی را نمی دهد. زنان باید زنان را درک کنند. تنها کاری که فعلا می توانند انجام دهند. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی