اما تو باور نکن...
نوشت انسان با انتخابهاش معنی پیدا میکنه. چرا بذاریم شرایط به ما تحمیل بشه؛ بهجای اینکه خودمون رو تحمیل کنیم به دیگران و زندگی...جملهای خودندم از یک نامهی عبّاس کیارستمی: "زندگی ارزش هر تجربهای را برای یکبار دارد"
وقتی خوندمش حس واقعن خوبی داشت با اینکه هیچ ایدهای در قبال این جمله در لحظه نداشتم اما میتونه چراغ راه خوبی باشه تا تکونی به خودمون بدیم توی زندگی... گاهی شاید نیاز به یک گردش اساسی توی راهی که داریم میریم داشته باشیم.
نوشتم: تجربهی ناامیدی هم یه تجربه ست برای کسی که تو تاریک ترین لحظه ها هم چراغ دلش روشن بوده! شاید که مصداق "من رشته محبت تو پاره میکنم... شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم" قرار بگیره وقتی از پیوندهایی با زندگی دل می برّه ....
گاهی فکر میکنم کائنات تنها به مدد آدمهای ناامید میاد چون بقیه خیلی قوی به نظر میان! ولی نمیدونه چه خرده شکسته هایی رو برای امیدوار و قوی بنظر رسیدن توی خودشون پنهان کردن...
تردید نکردم به جواب "حالت خوبه" کسانی که هیچگاه تجربه چنین صحبتهایی را باهشان نداشته ام بگویم نه! خوب نیستم...