افرا

ویراستار

دوشنبه, ۲ اسفند ۱۳۹۵، ۱۱:۰۶ ق.ظ
یک دانشجوی دانشگاه آزادی از ترم اول ارشدش بلند میود می‌رود دانشگاه فردوسی و در راهروی گروه علوم سیاسی در اتاق تک تک اساتید را میزند و بدون اینکه بشناسدشان مینشیند روبرویشان و از دغدغه ها و خط فکری اش میگوید و مشورت میگیرد... از در اتاق‌هایی که بیرون می‌آید دلش میخواهد بهانه هایی داشته باشد تا باز برگردد و بنشیند و بشنود... این اتفاق حالا انگار واقعا رخ داده و تعامل جدی با یکی از آن بهترین ها و محبوبترینهایم شکل گرفته...
از آن استاد خوب‌هایی‌ست که اگرچه هیچ وقت سر کلاسش ننشسته‌ام اما به‌واقع با دیدنش هم شاگردی‌اش را میکنم و از اینکه بهانه‌ای موجب نشستن پای حرفهایش شود لذت می‌برم. و حالا چه از این بهتر می‌تواند باشد که به من اعتماد کرده و حدود دویست مقاله‌اش را برای ویراستاری و صفحه‌آرایی جهت تبدیل به چهار کتاب به من سپرده که قرارداد نشر آنها هم قرار است با بهترینهای تهران بسته شود. جز آن، صفحه‌آرایی کتاب همایش بین‌المللی دانشگاه فردوسی را هم... اعتماد گاهی بهترین هدیه‌ای میتواند باشد که یک نفر به آدم می‌دهد و این اعتماد گاهی حتی ممکن است به آدم جهت بدهد. 
در تمام این سالهایی که تایپ و ویرایش و صفحه آرایی انجام داده‌ام از هیچ کدام به اندازه این پیشنهاد خوشحال نشده‌ام. و این می‌تواند آغاز عزم جدی برای حرفه‌ای‌تر شدن در این کار باشد...

پی نوشت: اینکه گاهی بدون اینکه در کاری تبحر کافی را داشته باشی آن را بپذیری در کسب مهارت واقعا نتیجه بخش است... وقتی کاری فراتر از آنچه به آن مشغولم اما در همان حوزه به من پیشنهاد میشود آن را میپذیرم تا جبر حاصل از آن مجبورم کند به آموختن و دقت و جدیت به خرج دادن... 
پی نوشت 2: طراحی جلد هم مهارت خوبی است!
پی نوشت 3: فیلم Genius-2016 در مورد یک ویراستار و یک نویسنده است و فیلمی بس زیباست. دیشب خواب نگذاشت تا نیم ساعت آخرش را ببینم... تمام که شد در موردش می‌نویسم...
پی نوشت 4: فیلم هفت ماهگی را با یک دوست خوب در سینما دیدم... برای آن هم باید بنویسم... اگر این دزدی کابل تلفنها و تاخیر در وصل شدن تلفن و متعاقبا اینترنت انگیزه ای باقی میگذاشت زودتر از این برایش نوشته بودم...


۹۵/۱۲/۰۲
افرا

نظرات  (۲)

تو فردوستی استادای خوب مثل ایشون کم هستن ولی همون تک و توک ها واقعا خیلی خیلی خوبند. قدرش رو بدون...
پاسخ:
خوشحالم که همه ی اون خوباش تا حالا به پست من خوردن... 
۰۲ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۴۲ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چقددددددر این اعتماد کردن اساتید به آدم حال خوب میده. منم برای یکی از اساتیدم ویراستاری و نمونه خوانی هاش رو انجام میدادم. اونم دقیقا مجموعه مقالات و سخنرانی هاش رو می خواست تنظیم کنه وکتابش کنه اما... اما افرا مواظب بدخواها باش. زندگی من رو سیاه کردن. 
استادم..... هی روزگار ...
بد کسی رو نخواستم ولی همه بدم رو خواستن و باعث شدم با سر زمین بخورم اساسی.
خوشحالم که خوشحالی. 
این خوشحالیات ادامه پیدا کنه انشالا 
پاسخ:
ممنون پرستو جانم. اعتماد کردن خیلی بهتر از شک و بدبینی و احتیاط در زندگی میتونه بازخورد داشته باشه ... چه برای اعتمادکننده و جه اعتماد شونده!!! (اختراع کلمات :) ) 
مهم اینه که میشه دوباره از زمین بلند شد و چشم اون بدخواهان رو خیره کرد به توانی که در آدمی هست... 
استوار ببینمت همیشه.... 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی