افرا

لذت نگرستین در سنت اقوام

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ق.ظ

گالان اوجا و سولماز اوچی عاشقان جسور و افسانه‌ای اولِ «آتش بدون دود»اند. هرچند بیشتر این هفت جلد کتاب به آلنی و مارال پرداخته اما آتش بدون دود به گالان و سولماز است که پا می‌گیرد. اسم این‌ها را هم گذاشته‌ام گالان و سولماز! همینطور بی هدف رفتم توی نمایشگاه گلستان علی، فقط چرخ زدم و دستبندهای مهره‌ای، ظرف‌های سفالی، کیف‌های چرمی و شال‌های نقاشی شده را نگاه می‌کردم که رسیدم به اینها... لبخند به لبم آوردند اما رد شدم، دوباره برگشتم، لمس‌شان کردم، قیمت گرفتم، باز رد شدم، ولی آخر وسوسه نگذاشت که بگذرم و با خود نبرمشان، به خودم هدیه‌شان دادم که خستگی از تنم در برود... که ترکمن‌ها و صحرای‌شان و سنت‌شان برایم خیلی عزیزند. کیف می‌برم از تماشای‌شان... 



پ.ن: داشتم می‌نوشتم که یاد پست آقا گل و چالش زبان مادری افتادم و اینکه وقتی در لیست پست‌های شرکت کننده نگاه می‌کردم نه ردی از زبان ترکمنی دیدم و نه زبان مادری خودم «کرمانجی». بنابراین حکایت سعدی را که در همان روزها دست و پا شکسته ترجمه کردم را به اضافه صوت آن در ادامه مطلب قرار می‌دهم. اضافه کنم که کرمانج شاخه ای از قوم کورد هستند که در ایران بیشتر در خراسان ساکن هستند.

به اصالت‌مان ببالیم و هویت خود را تمام و کمال زنده نگاه داریم، قومیت ما بخش مهمی از هویت ماست.

شاعِرَک چوو با فرماندَه دِزان، و لَه بارَه‌ی وی شِعرَک گو. وی ژی حُکُم کِر جَک ژَه وی هِلگِرِن.
شاعر تازِّه لَه اورتا چاخون چو. سان دانَ دو شاعِر. وی ژی دَخواست گَورَک هِلینه و باویژه که ژه دو وی
هَرَن. ویجا زمین یخ کریو ئَشَه نَکِر. هینگا گو هون چه جماعتِن کو گوران گِرِ دانَ و سان بردانَ.
امیر گپا شاعر فام کِر و کنّی و گو: ژَه مِن تِشتَک بخاز.
وی ژی گو: جَکِ مِن ئَخَه بِئَن ئگر دخازن انعامک بئن. 

جارِنِ آدم وه خیر خلکه دل گره دئه
اما امیدِ مِن وه خیره تَه تُنینه. فقط مِن اذیت مَکَه.

گِرا دزّان دل وه وی شَوُتاند و گو جَکِ وی وگرینن. قبِک پوستین و سکَّنَ طلِ ژی دائه وی...

۹۵/۱۲/۱۱
افرا

نظرات  (۳)

۱۱ اسفند ۹۵ ، ۱۰:۲۴ پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چه بامزه ان این دو تا :)))
مبارکت باشه. چه خوب کردی واسه خودت هدیه گرفتی. من هیچوقت نمی تونم واسه خودم همچین کاری بکنم. نمی دونم چار:(
راستی منم تو این چالش زبان مادری شرکت کردم و کوردی کرمانشاه رو هم می تونی گوش بدی :) 
پاسخ:
آره پست تو رو هم دیدم پرستو جان. عالی بود.
یه بار ناپرهیزی کن و قصد کن خودتو خوشحال کنی... حال خوبی بهت میده. :)
چه خوبن این دوتا عروسک.
آتش بدون دود رو خیلی خیلی خیلی دوست دارم و به نظرم با اختلاف بهترین رمان و چه بسا کتابی هست که تا به حال خوندم. تابستون سال دوم دانشگاه بود. 
فکر کنم نزدیک 5-6ماه درگیر خوندن این هفت جلد بودم. و بعدها خیلی دنبال فیلمش گشتم و پیدا نکردم متاسفانه. 
یک صوت براتون میذارم حتما گوش بدید مطمئنم خوشتون میاد :))

http://bayanbox.ir/download/9020485640698557909/Galan-Solmaz-www.dushur.blogfa.com-1.webm

.
ببخشید خیلی پرحرفی کردم. وقتی میبینم کسی این کتاب رو خونده ازخود بی خود میشم. دیگه شما که خودتون هم ترکمن هستید. بیشتر از خود بی خود شدم. :))
.
از اونجایی که کورد کورمانجی هستید یحتمل باید کتاب کلیدر و ننه گل ممد رو هم خونده باشید. یا اگه نخوندید پیشنهاد میکنم که بخونین.
 
خیلی عالی بود پستتون.

پاسخ:
ای وااااای چه خوب بود این صوت... عالی بود. ممنون بسیاران
عروسکا رو که خرید کارتشون رو هم گرفتم که از باقی نمایشگاههایی که میرن هم مطلع بشم. فامیل طرف قلیچ‌زاده بود و خب مسلما پشت‌بندش ملا قلیچ بلغای میاد به ذهن آدم... کلا هر نشانی از ترکمنها به ذوقم میاره. هرچند که خودم ترکمن نیستم... ولی خیلی زیاد شیفته شونم

معلومه که کلیدر رو خوندم. درواقع اولین کتابی که به ادبیات قومی علاقمندم کرد کلیدر بود و عزیزترین کتابه برام. لایق یک دنیا احترام... کلی حرف دارم برای این کتابا... و خوشحالم که پایان نامه م رو یه جوری به این کتابها ربط دادم :)

ممنون از حرفاتون 
۳۰ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۱۶ محمود بنائی
خیلی خوب بود، ممنون از زبان کرمانجی! 
هیچوقت از این چیزهای کوچک (عروسکها) نگذرید،  بعدا پشیمون میشین،  مبارکه :) 
پاسخ:
ممنون. واقعا همینطوره. لحظه های کوچک دلنشینی رو باعث میشن :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی